گروه نویسندگان در سایه

فرهاد مهراد نُت‌ساز زندگینامه

شاید این گزاره به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید، اما به جرات می‌توان گفت جمع کثیری از خوانندگان تاریخ موسیقی ایران هیچ درک درستی از آن‌چه می‌خواندند، نداشته‌اند. شاید هم بشود این جمله را طور دیگری بیان کرد؛ اندک بوده‌اند خوانندگانی که اولاً با توجه به اوضاع زمانه و زیست فکری و روحی خود دست به انتخاب بزنند و ثانیاً بتوانند دلیل انتخابشان را توضیح دهند.

 

در میان این خوانندگان اندک، بی‌شک فرهاد یکی از نخبه‌ترین‌‌هاست. اگر حتی کارنامه‌ پیش از انقلاب او را محصول قدری بخت‌واقبال و افتادنش در جریان موسیقی پیشرو دوران و آشناییش با آهنگسازی چون اسفندیار منفردزاده بدانیم (که البته این‌طور نیست و در همین مقال از این ماجرا خواهیم گفت)، کارهایی که پس از سکوت و محاق طولانیش پس از انقلاب ارائه داد، کاملاً این شعور و اشراف را به اثبات می‌رساند.

در بررسی دوره‌ اول خوانندگی فرهاد مهراد، البته عناصر بسیاری دخیل بودند، اما فراموش نباید کرد که در میان خیل خوانندگانی که اتفاقاً هیچ کم‌استعداد نبودند و صداهای تراز اولی داشتند، او از معدود کسانی بود که کارنامه‌ای یکدست و معنادار و هدفمند از خود بر جای گذاشت.

فرهاد که برآمده از موسیقی زیرزمینی و کلاب بود و معنای آلترناتیو را می‌فهمید، بر خلاف بسیاری از هم‌نسلانش لنگ آهنگ خوب و «بگیر» و آلبوم‌های رنگارنگ فاقد کانسپت نبود.

او از ابتدای کارش دانست که صدای نسل خویش است و دغدغه‌های اندیشه‌ورزان نسلش را شناخت و شرایط اجتماعی دورانش را فهمید و در جریانی از موسیقی به کارش ادامه داد که با ایدئولوژی روشنفکرانه‌ و قابلیت‌های صوتی و موسیقایی‌اش هماهنگی داشت.

او به خاطر آشنایی و زیستش با موسیقی غربی می‌دانست که سبک موسیقی یک انتخاب تصادفی و بی‌معنا نیست و موسیقی پاپ سطوح مختلفی دارد که لزوماً مترادف با عامه‌پسند و همه‌پسند نیست. به همین خاطر است که در کل کارنامه‌ فرهاد حتی یک کار سبک و سردستی هم نمی‌توان یافت.

اما فرهاد پس از دوران سکوت و محاق هم شنیدنی است.

دست‌کم از تک‌ آلبوم «برف» پیداست او در دوران خانه‌نشینی طولانیش روی چند مسئله عمیقاً تمرکز داشته و فکر کرده است؛ نخست نوعی بسط موسیقایی با اجرای ملودی‌های پیچیده‌تر و ریتم‌های ترکیبی که گوشه چشمی هم به سبک جز دارد. دوم توجه به کلام و تلاش برای اجرای اشعار فاقد وزن عروضی که تقریباً در موسیقی ایران بی‌سابقه بود. سوم تمرکز بر سوژه‌های اومانیستی که بیش از نگرشی سیاسی به نوعی توصیف وضعیت بشری تمایل دارد؛ چهارم، توجه به قطعات موسیقی سنتی و ملی ایرانی که قابلیت بازخوانی و واریاسیون سبک پاپ را دارا باشند و پنجم، رسیدن به نوعی ارکستر و آرانژمان و اجرای مینی‌مال که زرق و برق بیهوده و مانورهای بی‌هدف تارهای صوتی را کنار می‌گذارد و فرم و محتوا را در هم می‌تند.

فرهاد فقط یک خواننده نبود که اپراتور ملودی‌های دیگران باشد و بی‌اعتنا به زمینه و زمانه‌اش چیزی اجرا کند و مزدی بگیرد و شهرتی به هم بزند. او می‌خواست گفتمان‌های موجود در موسیقی ایران را گسترش بدهد و شاید اگر شرایط سیاسی و فرهنگی و بیماری مجالش می‌دادند آثار بزرگ‌تر و مهم‌تری هم خلق می‌کرد.

اگر زندگینامه را معنای زندگی سوژه در نظر بگیریم، موسیقی فرهاد اتوبیوگرافی خود اوست.

 

سایه‌نویس

علی مسعودی‌نیا

Search