در تاریخ ۲۳دسامبر۱۹۸۸ وینسنت ونگوگ ۳۵ساله قسمتی از گوش خود را برید، به فاحشهخانه برد و پس از دادن آن به فاحشهای که شب قبل با او همبستر شده بود، گفت: «از این چیز به خوبی مراقبت کن». این برش بسیار کوتاه از زندگی ونگوگ، خواننده را به این فکر وامیدارد که باید چه جور آدمی باشی که گوش خود را بِبُری و آن را به کس دیگری بدهی و آن را چیز بخوانی؟ برای پاسخ به این سوال و فهم اینکه ونگوگ چگونه آدمی بوده، باید سراغ سایکوبیوگرافی او رفت.
طبق فرهنگ جامع آکسفورد، به بررسی روانشناسانه یک شخص از روی زندگینامه او سایکوبیوگرافی گفته میشود. بنابراین سایکوبیوگرافی نوع تخصصیتری از زندگینامه است. برخلاف زندگینامه که به طرح سوال پیرامون اینکه شخص مورد نظر «چه کسی است؟» و در زندگی خود «چه کاری انجام داده؟» میپردازد، سایکوبیوگرافی «چرایی» هر چیزی در زندگی این شخص را میجوید. سایکوبیوگرافینویس میخواهد بداند چه چیزی از درون سوژه او را به اندیشه، احساس و رفتار خاصی هدایت کرده است.
اصولا زندگی هر کسی زیر تیغ جراحی سایکوبیوگرافینویسان نمیرود. شخصیتهایی مانند آدولف هیتلر، وینسنت ونگوگ، ویلیام شکسپیر، مارتین لوتر کینگ، آبراهام لینکلن، اسامه بنلادن، صدام حسین و بابی فیشر برای سایکوبیوگرافینویسها جذاب بودهاند، یعنی کسانی که به نوعی اراده گاه بیمارگونه خود را بر جهان تحمیل کردهاند.
زندگی هر کسی باید در چارچوب زمان، وضعیت تاریخی و سیاسی، پیشزمینههای ژنتیکی، وضعیت خانوادگی، مذهب، زمینه فرهنگی، وضع اقتصادی و اجتماعی، پیشینه تحصیلی، ویژگیهای شغلی که انتخاب کرده و در نهایت روابط دوستانه و عاطفی او بررسی شود. هدف نهایی تمام این سوالات فهم شخص است؛ اما چرا چنین هدفی اهمیت دارد؟ احتمالا ما در پس لذت خواندن انواع زندگینامه و سایکوبیوگرافیها در پی کشف و شناخت خویشتنیم.
سایکوبیوگرافی، قرار نیست نقطه پایانی در پاسخ به چراها باشد بلکه شبکهای از چراهای گوناگون در پایان به نقاط عطف زندگینامه شخص متصل میشوند. در همین راستا جوزف پونتروتو، نویسنده سایکوبیوگرافی بابی فیشر، نابغه شطرنج در کتاب خود مینویسد: «این کتاب سه عشق جاودانه مرا با هم ترکیب کرد: روانکاوی، بیوگرافی و شطرنج. بابی برای من یک قهرمان بود، از دور او را ستایش میکردم اما هیچوقت نفهمیدم چرا ناگهان از شطرنج فاصله گرفت. بنابراین شروع به مطالعه زندگینامه او کرده و قدم به قدم او را در زندگیش دنبال کردم. اکنون که این کتاب به پایان رسیده، سوالم همچنان پابرجاست اما احساس میکنم شطرنجباز بهتری شدهام».
با همه تفاوتهای بنیادینی که میان بیوگرافی و سایکوبیوگرافی وجود دارد، مهمترین آن حضور عیان و قضاوتگر نویسنده است. سایکوبیوگرافینویسان نمیتوانند بیقضاوت و در سایه بنشینند و چرایی اتفاقهایی را که برای سوژهشان پیش آمده توضیح دهند، چنانچه نویسنده سایکو بیوگرافی ونگوگ می نویسد: «عجیب نیست که به هنگام مرگ، او احساس رضایت و پشت سر گذاردن ترسها، رواننژندی، بدگمانی، شرم و گناه را داشته است. او بیش از اینکه شهوت زندگی را داشته باشد، شهوت مرگ را داشت».
سلام
از آشنایی با شما خوشحالم. من در حوزه سایکوبیوگرافی مطالعه میکنم. چند مقاله و یک کتاب در این حوزه نگاشته ام. می خواستم بیشتر درباره شما بدانم و در صورت امکان با سایت شما همکاری کنم. به نظر من با تولید محتوای متنی جذاب، مانند متون روایی و تفسیر روان شناسانه بر زندگی نامه های شخصیت های مهم تاریخی و سیاسی می توان کتاب خوانی را در میان مردم ترویج کرد.
با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما و کسانی که در حوزه فرهنگ کتاب خوانی فعالیت میکنند.